مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
داستین هافمن در پاپیون را از این سایت دریافت کنید.
بازیگر فیلم پاپیون 80 ساله شد/بازیگری که از طرفشوری به اسکار رسید+عکس
داستین هافمن بازیگر بزرگ و دارنده اسکار سینمای هالیوود که در ایران بیشتر به خاطر بازی در فیلم سینمایی "پاپیون" شهرت دارد امروز شمع تولد 80 سالگی خود را خاموش میکند.
بازیگر فیلم پاپیون ۸۰ ساله شد/بازیگری که از طرفشوری به اسکار رسید+عکس
۱۷ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۰:۰۱ کد خبر: ۳۳۶۴۲۳ دسته بندی: سینما، تئاتر، تلویزیون، فرهنگی
داستین هافمن بازیگر بزرگ و دارنده اسکار سینمای هالیوود که در ایران بیشتر به خاطر بازی در فیلم سینمایی “پاپیون” شهرت دارد امروز شمع تولد ۸۰ سالگی خود را خاموش میکند.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، داستین هافمن بازیگر بزرگ و دارنده اسکار سینمای هالیوود که در ایران بیشتر به خاطر بازی در فیلم سینمایی “پاپیون” شهرت دارد امروز شمع تولد ۸۰ سالگی خود را خاموش میکند.
داستین لی هافمن ۸ آگوست سال ۱۹۳۷ در لسآنجلس آمریکا به دنیا آمد. پدرش روسیالاصل بود و علاوه بر طراحی مبلمان به عنوان خیاط در کمپانی کلمبیا کار میکرد و مادرش یک هنرپیشه آماتور تئاتر بود.
او قبل از رفتن به نیویورک، وارد کالج شهر سانتا مونیکا شده بود. در همان ایام در چند نقش ساده روی صحنه رفت و بعد از عدم موفقیت، مدتی بازیگری را رها کرد و در سال ۱۹۶۰، اولین نقش روی صحنهاش را در محصولی از گراتراد استین با نام بلی گفتن برای مرد جوان ایفا کرد.
پس از آشپزی برای آقای جنرال او به تلاشهایش ادامه داد و چندین سال روی صحنه ظاهر نشد که در این خلال به تحصیل و فعالیت در استودیوی بازیگران لیاستراسبرگ میپرداخت تا به بازیگری دارای متد تبدیل شود.
وقتی در اواخر دهه ۶۰ وارد سینما شد کمتر کسی فکر میکرد که او با این جثه نحیف و دماغ دراز ممکن است بتواند به یکی از بازیگران صاحب سبک سینمای آمریکا تبدیل شود.
زمانی که او وارد سینما شد، کلینت ایستوود با وسترنهای اسپاگتی غوغا میکرد، رابرت دنیرو و آل پاچینو هر یک با نقشهای بزرگی که ایفا کردند، استعداد فوقالعاده خود را به رخ کشیدند و هافمن تازه فهمید که شاید در حساسترین موقعیت تاریخی وارد سینما شده است.
داستین هافمن هرگز شمایل یک قهرمان هالیوودی را نداشته است. قد کوتاه او و تند تند حرف زدن و بالا و پایین پریدنش هیچ ربطی به وقار و آقامنشی بازیگران طلایی سینمای آمریکا ندارد.
هافمن در ابتدای دهه ۱۹۶۰ کارش را با بازی در نقشهای فرعی سریالهای تلویزیونی شروع کرد اما اولین نقش جدی او در سینما برایش یک موفقیت بزرگ محسوب میشد.مایک نیکولز کارگردان خوش فکر و جوان آن روزهای هالیوود که با ساخت اولین فیلمش در سال ۱۹۶۶ با نام چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد به موفقیتهای بسیاری رسیده بود، برای نقش اصلی فیلم دومش فارغ التحصیل (۱۹۶۷) داستین هافمن گمنام را انتخاب کرد.بازی او در این فیلم و در نقش بنیامین آنقدر درخشان بود که او را کاندیدای دریافت اسکار کند و حتی بازی آن بنکرافت بزرگ را تحت الشعاع خود قرار دهد. البته هافمن در همین سال در فیلم دیگری با نام میلیونرهای مدیگان هم بازی کرد که با توجه به اینکه این فیلم پس از فارغ التحصیل اکران شد بازی او در آن بسیار مورد توجه قرار گرفت.
وی در سال ۱۹۶۴ در چند تئاتر مثل در انتظار گودو و پیشخدمت زبان بسته بازی کرد و ۲ سال بعد او جایزه اوبی را برای بازیاش در سفر پنجمین سواره بدست آورد.
در سال ۱۹۶۹ هافمن بازی زیبا و به یاد ماندنی در نقش راستو در درام انتقادی و متفاوت کابوی نیمه شب از خود نشان داد که تحسین همگان را برانگیخت.
او در این فیلم نقش یک بیمار مبتلا به سل را که یک پایش لنگ بود و با لکنت حرف میزد آنقدر خوب ایفا کرد که داوران آکادمی فراموش کردند نقش اول فیلم جان وین بوده و هافمن را کاندیدای کسب اسکار کردند! و بدون شک اگر بازی فوقالعاده اسطوره سینمای وسترن جان وین در فیلم شهامت واقعی نبود اسکار به هافمن میرسید.داستین هافمن
در سال ۱۹۷۰ داستین هافمن با بازی در فیلم بزرگ مرد کوچک به کارگردانی آرتور پن مقام خود را به عنوان یک بازیگر پولساز تثبیت کرد.
بزرگمرد کوچک پرفروشترین فیلم سال شد. منتقدان آن را تحسین کردند اما در آن سالها که مصادف بود با شکست آمریکا در ویتنام و افزایش نارضایتیها از سیاستهای آمریکا در داخل کشور ساخت فیلمی چنین ضد آمریکایی به مذاق آکادمی خوش نیامد و عملاً فیلم را تحریم کردند.در سال ۱۹۷۱ هافمن این فرصت را یافت تا در برابر دوربین سام پکین پا ایفای نقش کند. وی که پس از ساخت این گروه خشن بسیار مشهور شده بود هافمن جوان را برای بازی در نقش دیوید سامنر در فیلم سگهای پوشالی برگزید.
اوج دوران حرفهای داستین هافمن به دهه ۷۰ برمی گردد که در این سال ها به همراه دنیرو و پاچینو نسل تازهای بودند که قرار بود آینده را تسخیر کنند.
داستین هافمن پس از دریافت دومین اسکارش، تقریبا به محاق رفت. در سالهای دهه ۹۰ که شاهد اوجگیری دوباره همنسلان او هستیم او نقش آنچنان چالش برانگیزی نیافت تا خودش را احیا کند.
فیلم «شهر دیوانه» ساخته کوستا گاوراس تا حدودی بار دیگر نام او را بر سر زبانها انداخت؛ اما نقشی بنیادی برای بازیگری که دو بار جایزه اسکار گرفته نبود.
هافمن تا پیش از «راه مهتاب» ۳ سال از سینما دور بود. او دلیل این کار را استراحت و دوری از مناسباتی میداند که با آنها بیگانه است.
او نسبت به نحوه تولید فیلمها و بازاریابیشان در هالیوود به شدت معترض است و معتقد است که دلیل اصلی مشکلات سینما، وجود همین دلال بازیهای احمقانه است.
در آوریل سال ۱۹۹۹ هافمن در یک مراسم تلویزیونی مورد ستایش قرار گرفت و جایزه دستاوردهای مادام العمر را دریافت کرد که این عنوان در سال ۲۰۰۳ تکرار شد.داستین هافمن
داستین هافمن یکی از مؤثرترین و مهمترین بازیگران تاریخ سینما در ۲ ژانر کمدی و درام به حساب میآید و همانند بازیگران ممتاز هم نسل خود مثل آل پاچینو، رابرت دنیرو و مارلون براندو همیشه جاودانه است.
او ۷ بار کاندیدای دریافت اسکار شده و ۲ بار این جایزه را به خاطر بازی در فیلمهای کریمر علیه کریمر و مرد بارانی تصاحب کرده است.
منبع مطلب : www.mizan.news
پاپیون (فیلم ۱۹۷۳)
(فیلم ۱۹۷۳)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پاپیون Papillon
کارگردان فرانکلین جی. شافنر
تهیهکننده روبر دورفمن
فرانکلین جی. شافنر تد ریچموند (اجرایی) نویسنده آنری شاریر دالتون ترامبو
بازیگران استیو مککوئین
داستین هافمن ان برن موسیقی جری گلدسمیت
فیلمبردار فرد کوئینکمپ
تدوینگر رابرت سوینک
توزیعکننده برادران وارنر
کلمبیا پیکچرز تاریخهای انتشار ۱۶ دسامبر ۱۹۷۳ مدت زمان ۱۵۰ دقیقه
کشور فرانسه، ایالات متحدهٔ آمریکا
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم ۱۲٫۰۰۰٫۰۰۰ دلار
فروش گیشه ۵۳٫۰۰۰٫۰۰۰ دلار
(به انگلیسی: Papillon) فیلمی سینمایی در ژانر درام، جنایی، و بیوگرافی به کارگردانی فرانکلین جی. شافنر است. این فیلم محصول سال ۱۹۷۳ فرانسه و ایالات متحدهٔ آمریکا است و بر اساس رمانی واقعی از آنری شاریر به همین نام و با بازی استیو مککوئین و داستین هافمن ساخته شدهاست. این فیلم در رشتهٔ بهترین موسیقی متن نامزد جایزهٔ اسکار شد. جری گلدسمیت موسیقی متن این فیلم را ساختهاست. (در سال ۲۰۱۷ پاپیون به کارگردانی مایکل نوئر و با بازی چارلی هونام و رامی ملک بازسازی شد) «پاپیون» در زبان فرانسوی بهمعنی پروانه است و شاریر (استیو مککوئین) پروانهای را روی سینهٔ خود خالکوبی کرده و آن را بهعنوان نام مستعار خود انتخاب کرده بود، و عنوان فیلم هم به همین معنی اشاره دارد.
جالب است بدانید اگرچه هزینه نهایی فیلم برای تهیهکنندگان به علت فیلمبرداری در لوکیشنهای دور افتاده و نامتعارف مبلغ گزافی بوده اما فیلم در همان سال اول اکران خود توانست بیش از دو برابر هزینه، درآمد کسب کند.
داستان فیلم[ویرایش]
(با بازی استیو مک کوئین) که به دلیل خال کوبی پروانه روی سینه به پاپیون شهرت پیدا کرده به جرم قتل یک دلال به اشتباه مقصر شناخته شده و در سال ۱۹۳۳ دادگاه قضایی او را به حبس ابد در گویان فرانسه محکوم میکند.
در مسیر زندان او با زندانی دیگری به نام لوئیس دگا (با بازی داستین هافمن) آشنا میشود، جرم لوئیس جعل اسناد و اختلاس است و باور دارد که همسرش به همراه یک وکیل او را آزاد خواهد کرد.
پاپیون پیشنهاد میکند که در عوض حمایت از دگا، او نیز در فرار از زندان گویان به پاپیون کمک کند. آن دو در کنار هم زندگی سخت اردوگاه کار را سپری میکنند که در نهایت به دوستی میان آنها منجر میشود.
روزی پاپیون از دگا در مقابل یک نگهبان سادیسمی دفاع کرده و پس از آن به جنگل میگریزد، اما این فرار او ناکام است و دستگیر میشود و به جرم فرار دو سال در زندان انفرادی محبوس میشود.
دگا با فرستادن غذاهای اضافی برای پاپیون سعی میکند او را کمک کند، اما این کار دگا لو رفته و سرپرست سلول پاپیون را به مدت شش ماه در تاریکی زندانی میکند. سرپرست قصد دارد پاپیون را مجبور کند تا کسی که به او کمک کرده را لو دهد و به همین منظور جیره غذای او را به نصف کاهش میدهد.
اگرچه پاپیون نیمه مجنون شده و برای زنده ماندن به خوردن حشرات روی آورده اما از لو دادن نام دگا خودداری میکند. بعد از گذشت دو سال او آزاد شده و برای بهبودی به درمانگاهی در سنت لوران دو مارونی اعزام میشود.
بعد از مدتی پاپیون دوباره دگا را در زندان میبیند و از او برای انجام طرح فرار دیگری کمک میخواهد. دگا ملاقات با یک پزشک زندانی را برای او ترتیب میدهد، پزشک پیشنهاد میکند که از مردی به نام پاسکال در بیرون از زندان درخواست کنند تا یک قایق برای آنها فراهم کند.
در این بین دو زندانی دیگر به نامهای کلاسیت و آندره ماتوریته در طرح فرار به آنها ملحق میشوند. هنگام فرار، کلاسیت با ضربات یک نگهبان بیهوش میشود.
دگا برای لو نرفتن نقشه، نگهبان را به طریقی از میان برمیدارد، او به ناچار به پاپیون و ماتوریته پیوسته و از طریق دیوار زندان فرار میکنند.
در حین فرار مچ پای دگا میشکند، آنها در نهایت پاسکال را ملاقات میکنند تا قایق را از او تحویل بگیرند. پاسکال به قول خود عمل کرده و روز بعد آنها را به قایق میرساند اما بعد از رفتن او زندانیان متوجه میشوند که فریب خوردهاند و قایق سوراخ و خراب است.
فراریها با یک شکارچی محلی روبرو میشوند که ادعا میکند مزدوران جایزه بگیری که منتظر دستگیری آنها بودهاند را کشتهاست، شکارچی این سه نفر را به یک منطقه تحت قرنطینه که جذامیها در آن زندگی میکنند راهنمایی میکند، در آن جا وسایل و یک قایق به دست میآورند.
سرانجام این سه نفر به ساحلی در کلمبیا میرسند اما توسط گروهی از سربازان شناسایی میشوند، سربازان به سمت آنها تیراندازی کرده و ماتوریته را زخمی میکنند.
او به همراه دگا که تقریباً بر اثر شکستگی مچ پا فلج شده اسیر میشود. پاپیون به اجبار، دو همراه خود را رها میکند و به تنهایی از چنگال سربازان میگریزد و در یک قبیله بومی پناه میگیرد.
او برای مدتی طولانی در قبیله بومی زندگی میکند، اما یک روز صبح از خواب بیدار میشود و میبیند که افراد قبیله رفتهاند و او را با یک کیسه کوچک مروارید تنها گذاشتهاند.
پاپیون به یک پاسگاه پلیس میرود و به یک راهبه مبلغی میپردازد تا او را به صومعه ببرد، در آن جا از رئیس صومعه درخواست میکند تا به او پناه دهد اما او در عوض پاپیون را به پلیس لو میدهد.
پاپیون را مجدداً به گویان فرانسه برگردانده و به پنج سال حبس انفرادی دیگر محکوم میکنند، در زندان با پیرمرد در حال مرگی مواجه میشود و متوجه میشود همان دوستش ماتوریته است.
بعد از آن اتفاق پاپیون به جزیره ای دور افتاده به نام جزیره شیطان منتقل شده و در آن جا مجدداً با دوست قدیمی اش دگا، که مدتها است رؤیای آزاد شدن را فراموش کرده همبند میشود.
دگا برای پاپیون تعریف میکند که همسرش او را رها و با وکیلش ازدواج کردهاست، او اکنون از زندگی در جزیره راضی است.
پس از مدتی زندگی در جزیره پاپیون از بالای یک صخره بلند خلیج کوچکی را میبیند و متوجه میشود که امواج خلیج به اندازه کافی قدرتمند هستند تا مردی را به دریا و به سرزمینی دیگر برسانند.
پاپیون از دگا میخواهد که در فرار به او بپیوندد، آنها نارگیلها را به هم بسته و دو شناور درست کنند. درست قبل از اجرای نقشه و همانطور که کنار صخره ایستادهاند دگا تصمیم میگیرد که فرار نکند و به پاپیون التماس میکند که او هم این کار را انجام ندهد.
منبع مطلب : fa.wikipedia.org